چهار ماجرا ، چهار پرسش
**سالهای دهه 60 است و این دو همسایه سر موضوعات مختلف با هم اختلاف دارند فرزند یکی از این همسایه ها شاگرد ممتاز مدرسه است و امسال در کنکور شرکت کرده و خانواده امید دارند که امسال شاهد قبولی فرزندشان در دانشگاه باشند . در تحقیقات سازمان گزینش ، همسایه کناری با توجه به اختلافات و دلخوری های قبلی به دروغ موضوعاتی را در مورد همسایه ابراز می کند که همان ها موجب مردود شدن فرزند خانواده در کنکور می شود.
پرسش: رد شدن این نوجوان چه کمکی به موفقیت همسایه کناری کرد ؟
** جوانی ، دختری را دوست دارد و با اینکه دختر جواب منفی داده است نمی تواند این را بپذیرد و به صورت خواستار سمج مزاحمتهایی را برای خانواده دختر ایجاده کرده به طوری که با این رفتارش خانواده دختر بیشتر به درستی تصمیم خود واقف شده اند و مودبانه سعی می کنند که اون را قانع کنند که از سماجت خود دست بردارد. پسر که از دست یافتن به دختر ناامید شده است اقدام به اسیدپاشی به دختر می کند…
پرسش: پیدا کنید عشق را در این میان ؟!
**در یک اداره کارمند الف به علت کم کاری و دیر آمدن زیاد با تذکرهای مکرر رئیس مواجه است . از سوی دیگر با آمدن یک کارمند جدید موقعیت خود را در خطر می بیند. ابتدا سعی می کند جدیت و سر وقت بودن کارمند جدید را با الفاظی مثل ترسو بودن و تازه کار بودن مورد تحقیر قرار دهد تا بلکه کارمند جدید روش خود را تغییر دهد پس از اینکه این روش نتیجه ای نمی دهد شروع به بدگویی و پاپوش درست کردن برای کارمند جدید می کند تا در نهایت کارمند جدید اخراج می شود.
پرسش : نقش این کارمند در میزان بهره وری مملکت ما چقدر است؟
**دریک گروه روشنفکری گفتگویی در جریان است ، هر کس در مورد موضوع بحث نظری ابراز می کند . یکی از افراد انتقاداتی را مطرح می کند و توضیح می دهد که انتقاد باعث می شود که اشکالات خود را بدانیم تا با رفع آنها بتوانیم پیشرفت کنیم اما فرد دیگری که انتقادات را وارد نمی داند ولی دلایل محکمی برای رد آنها ندارد اینگونه انتقادات را القائات دشمن می داند تا فرد منتقد ساکت ، منزوی و یا از گروه حذف شود!
پرسش : تفاوت روشنفکر و شعبون بی مخ چیست ؟