Archive for دسامبر 2011

مصلحت اندیشی، آفت زندگی و کشور ما

دسامبر 27, 2011

بارها شنیده ایم که مردم ایران احساساتی هستند. در صورتی که به نظر من این گفته چندان درست نیست و برعکس ما مردمانی هستیم که کمتر به احساسات انسانی، فارغ از شعر و شعار پرداخته و بها داده ایم و در عملکردهای ما کمتر نشانی از اهمیت دادن به احساسات انسانی وجود دارد و البته بها دادن به احساسات بسیار متفاوت از جوگیر شدن و هیجانی رفتار کردن بدون خردورزی و عدم توجه به تجربیات است. هیجانی رفتار کردن هم بخشی از رفتارهای گروهی هست که معمولا انسانها تا حدودی در گروه، احتمال اینکه با هیجان زدگی رفتار کنند بسیار وجود دارند و با علم به همین رفتار جامعه شناختی است که برنامه ریزان سیاسی و اجتماعی حرکتهای خود را برنامه ریزی می کنند.
و اما موضوع مورد بحث این است که یکی از مشکلات امروز جامعه ما این است که بسیاری از خصوصیات طبیعی و مثبت در جامعه ما کمرنگ شده و از آنسوی سعی کرده ایم که به رفتارهای نامناسب، منفعت طلبانه و اشتباه خود جلوه مثبت و عاقلانه بدهیم.
بیشتر ماآنگونه که دوست داریم و خواسته قلبی ماست و یا عاقلانه و درست است، عمل نمی کنیم بلکه آنگونه که مصلحت است و شرایط به نظر مناسب می رسد رفتار می کنیم.
بسیاری از ما یاد گرفته ایم که خواسته قلبی خود را نادیده بگیریم و دقیقا برعکس آنچه که میخواهیم و دوست داریم رفتار کنیم تنها به خاطر مصلحت. این رفتار از بعد شخصی تا اجتماعی عواقب ناگوار خود را بر زندگی ما تحمیل کرده و می کند اما ما همچنان به جای پذیرش اشتباه خود و اینکه آنچه که با آن مواجه هستیم به خاطر این است که ما مخالف خواسته واقعی خود و آنچه میخواسته ایم و میدانسته ایم که درست است رفتار کرده ایم و این موقعیت در واقع چیزی است که خود برای خود و جامعه خود رقم زده ایم، باز هم با انکار این موضوع دنبال مصحلحت اندیشی جدید هستیم. برای روشن شدن مطلب اجازه بدهید چند مثال بزنیم.
1- زمانی است که شایع شده است که عکس فلانی در ماه دیده می‌شود. آقای ایکس نه تنها چنین عکسی نمی بیند بلکه میداند که عقلا چنین چیزی اشتباه و غیرممکن است اما به خاطر مصلحت در گفتگو با همسایگان نه تنها دیدن عکس را تایید می کند بلکه با آب و تاب فراوان از چگونگی مشاهده آن توسط خانواده داستان سرایی هم می کند.

2- ایکس به کشاورزی و باغبانی علاقه مند است ولی اکنون شرایط برایش امکان تحصیل در رشته پزشکی را هم فراهم کرده است( مثلا سهمیه یا شرایط دیگر). او به رشته پزشکی اصلن علاقه مند نیست و حتی فکر میکند با روحیاتش سازگار نیست ولی خوب کدام عقل مصلحت اندیشی باغبانی را به پزشکی ترجیح می دهد؟! او در رشته پزشکی به تحصیل می پردازد و..

مطمئنم از این گونه انتخابها و رفتارهای مصلحت اندیشانه به وفور در دور و بر خود سراغ دارید.حتی اقلیت محدودی هم که دربند مصحلت اندیشی نیستنددر هر حال قربانی آن بوده اند. از انتخابهای زندگی شخصی گرفته تا در رفتارهای اجتماعی . در همه اینها فرد به دنبال رسیدن به یک منفعت یا دستاورد ملموس است که به نظر خودش مصلحت نیست که آن را کنار بگذارد گرچه مخالف با خواسته قلبی و یا آنچه است که میداند درست است. جالب اینکه برای رسیدن به این منفعت حاضر میشود خواسته اصلی خود را نادیده بگیرد و فروبگذارد، غافل از اینکه اینگونه رفتار و عملکرد پیامدهای خود را دارد که همانا احساس دوگانگی ، تناقض، عدم رضایت، گم گشتگی در بعد شخصی و نیز پیامدهای ناگوار و نامناسب اجتماعی و سیاسی خواهد داشت و البته همه حاصل «از ماست که بر ماست » می باشد که متاسفانه ما حاضر نیستیم مسوولیت رفتار اشتباه خود را بپذیریم در بیشتر موارد و همچنان با ادامه همان رفتار انتظار نتایج متفاوت داریم.
در افراد مختلف مصحلت اندیشی با دلایل متفاوت ممکن است صورت گیرد مثلا: 1- منفعت طلبی 2- ترس از طرد شدن توسط جمع 3- عدم شناخت صحیح خواسته های واقعی خود و بیشتر تابع نظر دیگران و یا جو جامعه بودن 4-تعلل و عدم توانایی برای خارج شدن از حاشیه امن خود و مواجه با شرایط ناشناخته احتمالی

اینگونه رفتار تناقض آمیز تاحدودی هم ریشه در آموزه های مذهبی دارد. به این صورت که این رفتارها در جوامعی که آموزه های مذهبی در آنها نقش مهمی دارد بیشتر دیده میشود و البته به این معنا نیست که فقط در افراد مذهبی دیده میشود بلکه بسیاری از افرادی که خود را غیرمذهبی میدانند دقیقا از همین الگوی رفتاری تبعیت می کنند. کشورهای غربی پس از اینکه در دوران رنسانس توانستند آموزه های مصلحت اندیشی دینی و کاسبکارانه را کنار بگذارند کمتر اینگونه رفتارهای متناقض را از خود نشان داده اند و توانسته اند بدون دغدغه خواسته های قلبی خود را بپذیرند و سپس با استفاده از عقل و دانش راههای رسیدن به خواسته های خود را هموار کنند.
آزاداندیشان مملکت ما هم همیشه از مصلحت جویی تبری جسته اند اما ما حتی برداشتمان از شعرهای فرد خردمندی مثل حافظ که همه خود را دوستدار او میدانیم بسیار سطحی است و توجه نمی کنیم که حافظ چقدر از مصلحت اندیشی به دور بوده و در شعرهایش بارها به آن اشاره کرده است. اما متاسفانه ما برداشتمان از نوشتار و افکار صاحبان اندیشه مملکتمان نه برای یادگیری و به کار بستن بلکه احتمالا باز هم فقط برای بهره برداری های سطحی است.
نتیجه آنکه « جهان و هر چه در او هست » که به قول حافظ قرار بوده «سهل و مختصر» باشد به یمن این رفتارهای مصلحت اندیشانه متناقض ما تبدیل به دنیایی پیچیده شده که خود در آن سردر گم و گم گشته هستیم و دست به گریبان شرایط اجتماعی و سیاسی ناگواری که خود در بوجود آوردن ان سهم غیرقابل انکاری داشته ایم.