دیکتاتوری : تحقیر کننده و دشمن اعتماد به نفس

تصمیمم را گرفتم و بعد از اینکه زنگ آخر مدرسه خورد رفتم دفتر مدیر . گفتم که میخوام در مورد معلممون یک نکته ای را بگم و در حالی که سعی می کردم با احترام و ادب تمام در مورد ایشون حرف بزنم گفتم معلم ما خیلی خوب و خوش اخلاق هستند و امتیازات بسیار خوبی دارند اما در درس ریاضی اشکالاتی دارند. من فکر میکنم ایشون انتخاب مناسبی برای کلاس پنجم نباشند اما مثلا برای کلاس دوم دبستان معلم خیلی خوبی هستند . وقتی که سکوت مدیر را با نگاه خاصی که در اون هم تعجب بود و هم تهدید دیدم سعی کردم با جزئیات بیشتر توضیح بدم که چطور معلممون در مورد ضرب و تقسیم اعشار اشتباه می کنه. وقتی که حرفم تمام شد مدیر گفت : فکر میکنی که الان پدر ومادرت خونه هستند ؟ با تعجب گفتم مادرم باید منزل باشه . گفت پس خیلی سریع برو  و به مادرت بگو هر چه زودتر بیاد مدرسه، همین الان!

مدیر به مادرم گفته بود که من در تعجبم که یک بچه فسقلی چطور با اعتماد به نفس اومده توی چشمان من نگاه می کنه و در مورد معلم و حق دانش آموزان اظهار نظر میکنه . گفته بود چرا  از من مدیر نترسیده و  از پدر و مادرش نخواسته که بیان این را مطرح کنند.

به نظر میامد که فکر میکرد به اون تصویر بزرگ و با ابهت و هول آوری که از خودش ساخته بود خدشه ای وارد شده بود.

البته معلم ما عوض شد و اتفاقا اون معلم را گذاشتن برای کلاس دومی ها ، اما من بعدها فهمیدم که پدیده دیکتاتوری چه در کوچکترین واحدش که خانواده باشه تا در یک جامعه بزرگتر مثل مدرسه و همینطور در کل جامعه یک ماهیت داره و اون هم اینه که با تحقیر و کوچک کردن آدم ها و از بین بردن اعتماد به نفس در فرد اجازه رشد شخصیت به او داده نشه تا فرد مستبد که حالا میتونه در خانواده والدین یا همسر باشه و در مدرسه مدیر و ناظم و در یک جامعه حکومت، اقتدارش حفظ بشه. با افراد جوری رفتار میشه که رفتار اونها در مقابل منبع قدرت با ترس آمیخته باشه . فرد در این سیستم تحقیر میشه و اعتماد به نفسش ازش گرفته میشه تا نتونه ابراز نظر کنه و خواستار حق و حقوقش بشه . جایی که فرد تحقیر بشه مسلما تمام توانایی ها و استعدادهاش زمینه بروز و رشد پیدا نخواهند کرد و مردم به کمتر از خود واقعی شون تبدیل می شوند. و بعد همین مردم در یک سیکل معیوب همین رفتار تحقیر آمیز را حتی در حق همدیگه هم ادامه می دهند. سرانجام اینکه دیکتاتوری اساسا با فلسفه آفرینش ما که خواستار رشد و به کمال رسیدن است منافات دارد.

برچسب‌ها: , , ,

20 پاسخ to “دیکتاتوری : تحقیر کننده و دشمن اعتماد به نفس”

  1. bidaad Says:

    سلام رودرانر عزیز
    نکته جالب اینه که حتی اعتراض یک بچه کوچیک هم میتونه تاثیر بذاره بر نگاه به اطلاح دیکتاتور ها.

  2. یک غریبه Says:

    پس اگه دقت کنی میبینی زندگی موفق امروزت بخشیش بر میگرده به همین خصیصه ! یعنی : مطالبه حق ! حق دادنی نیست گرفتنیست … بخش عقب مانده جامعه اما اصلا حقوق خود را نمیشناسند که بخواهند آن را مطالبه کنند لذا سر و صدا هایشان به اعتراضاتی کور بدل شده و نهایتا سرکوب خواهد شد ! پس چه چیز اساس اعتماد به نفس است ؟ آگاهی !

  3. nages Says:

    100% doroste ,mersi az matne ziba va mofid

  4. خوش خیال Says:

    بخش عقب مانده جامعه اصولا به حقوق مدنی خود واقف نیستند به همین دلیل نمیدانند چه را باید مطالبه کنند لذا سریعا به خشونت متوسل میشوند ! خشونت از عصبانیت مشتق میشود و چون نیروی آنها به شکل دفعه ای و نه مداوم ! خارج میشود در ادامه با مشکلی به نام کمبود انرژی مواجه گشته لذا توش و توان ادامه مسیر رو ندارن و البته از ابتدا مسیر آنها بی سر و ته بوده ! به مرور چنین افرادی انگیزه کارهای ابتدایی رو نیز از دست میدهند و توان بسیج نیروی درونی خود را ندارند … بهترین شیوه برای مقابله با چنین حالتی بالا بردن آموزش همگانی چه در بعد کمی و چه در زمینه کیفی میباشد … این رو واسه تکمیل صحبت غریبه عزیز لازم دیدم

  5. یک غریبه Says:

    اما خوش خیال جان بحث ما دلایل عصبانیت یا خشونت نیست که به جای خودش باید بررسی شه ! این دوست نازنین ما دلیل موفقیتش در زندگی رو داشتن اقلی از اعتماد به نفس دونسته و من ذکر کردم که داشتن اعتماد به نفس در سایه محیطی مطمئن و با ثبات توام با آموزشی صحیح قابل حصوله ! البته خصوصیات موروثی رو منکر نیستم . بعدش انتظار نداشته باشید در یک کامنت دوخطی من تمام فلسفه و روانشناسی رو مکتوب کنم !!!

    رودرانر : دوست عزیز ممنونم از نظرات سازنده و مفیدتون. من اینجا بیشتر می خواستم مطرح کنم که چگونه افراد و سیستمهای مستبد و دیکتاتور با داشتن اعتماد به نفس در افراد مخالف هستند و رفتارشون با افراد بیشتر با تحقیر کردن و ایجاد ترس در افراد است تا بتوانند اقتدار خود را حفظ کنند.
    حالا این فرد مستبد میتونه مثل پدر خانواده باشه که فرزندان و همسرش را تحقیر کنه یا مدیر مدرسه باشه که بچه ها را کتک بزنه و تحقیر کنه تا در سطح کل جامعه. افراد را تحقیر کنند و شخصیت اونها را بکوبونن و به این ترتیب مانع رشد شخصیت افراد بشوند و از طرفی با از بین بردن اعتماد به نفس اجازه ندهند که فرد به حق و حقوقش آگاهی داشته باشه و اونها را مطالبه کنه . مسلما آگاهی که شما به آن اشاره کردید برای برطرف کردن این وضعیت مهم است

  6. majnown Says:

    بخش عقب مانده جامعه اما اصلا حقوق خود را نمیشناسند که بخواهند آن را مطالبه کنند لذا سر و صدا هایشان به اعتراضاتی کور بدل شده

    —————————-
    اگر سرو صدا می کنند پس دارند اعتراض می کنند به وضعیتشان و این خود بخشی و شکلی از مطالبه حق است. به طور طبیعی وقتی با کلام خوش نتوانند وضعیت خود را بهبود ببخشند با زبان دیگری حرف می زنند. و این ناقض این گفته است که بخشی از جامعه حقوق خود را نمی شناسند. این بخش, بخشی از حقوق خود را می شناسد. مانند حق معیشت.

  7. majnown Says:

    لذا سر و صدا هایشان به اعتراضاتی کور بدل شده و نهایتا سرکوب خواهد شد !

    ——————————-

    اینکه اینها تبدیل به شورش کور می شود به علت نداشتن تشکل سازمان استراتژی و برنامه است . که قاعدتن باید توسط بخش فرهیخته و تحصیل کرده جامعه فراهم شود تا این نوع حرکت ها بتوانند در داخل ساختار ها متشکل شونئ و تحول اجتماعی بوجود آورند. کوتاه کاری از آنان نیست.

  8. majnown Says:

    پس چه چیز اساس اعتماد به نفس است ؟ آگاهی !

    ————————————

    سرچشمه های اعتماد به نفس در افراد مختلف متفاوت است ولی هر چه هست آگاهی از حقوق نیست. اگر کسی در خود ببیند که می تواند کاری را انجام دهد و به سر انجام رساند می شود اعتماد به نفس. اینکه کسی جرات کند حرفی را بزند می شود نهراسیدن.

  9. majnown Says:

    بخش عقب مانده جامعه اصولا به حقوق مدنی خود واقف نیستند به همین دلیل نمیدانند چه را باید مطالبه کنند لذا سریعا به خشونت متوسل میشوند ! خشونت از عصبانیت مشتق میشود

    —————————————————-
    خشونت از خشم می آید و خشم از در ماندگی. همین بخش عقب مانده به مدنی ترین شکل خواسته های خود را با حکومت در میان گذاشتند و آنچه که نصیبشان شد همین است که می بینید. خشم مکانیسم دفاعی روان انسان است. اگر ابراز خشم می کنند می تواند به این معنا باشد در قبال پایمال شدن حقوقشان در موضع دفاعی قرار گرفته اند.

  10. یک غریبه Says:

    دوست نازنین ! مجنون فرهیخته ! خوشحالم که کامنتی از شما بعد از مدتها میبینم ! همانطور که خود اذعان کردم آگاهی رو خمیر مایه و شرط لازم برای داشتن اعتماد به نفس دونستم اما از چیزهای دیگه چون وراثت و محیط با ثبات غافل نگشتم . بعدش این که نهراسیدن میشود جسارت و این با شجاعت متفاوت است ! اولی به اعتماد به نفس کاذب منتهی میشه و دومی به نوع واقعی ! اون چیزی که باعث شده این دوستمون رو به حقوق خودش برسونه اتفاقا نوع دوم بوده ! یعنی یه شجاعت اخلاقی در بیان حقیقت ( البته حقیقت به زعم این دوست نازنین ) …

  11. majnown Says:

    حالا این فرد مستبد میتونه مثل پدر خانواده باشه که فرزندان و همسرش را تحقیر کنه یا مدیر مدرسه باشه که بچه ها را کتک بزنه و تحقیر کنه تا در سطح کل جامعه.
    ————————–

    خانم یا آقای رود رانر

    بابت مطلب قشنگتون ممنون. درست است مستبد چنین می کند. ولی نباید فراموش کرد که خود مستبد هم قربانی است و در جهنمی که برای خود ساخته زیست انگلی می کند. او از آرامش درون هم برخوردار نیست و معمولن دچار پارانویایی می شود که در آن خود ترحمی شکل می گیرد وبا این ترحم برای خود (سلف پیتی) حقارت را برای خود هم تولید می کند. در عین حالی که فکر می کند بزرگ است دارای عقده حقارت است.

  12. majnown Says:

    همه اعمال بد و زشت مانند تحقیر دیگران تصویر(پروجکشن) دنیای درون مستبد بر روی دیگران است.

    صرفن عرضه دیدگاه بود چون مطلبتان جالب بود. 🙂

  13. majnown Says:

    این که اعتماد به نفس شکل نمی گیره از یک زاویه دیگه هم میشه نگاه کرد. و اون اینکه آدم مستبد (مثلن پدر و مادر و در بعد اجتماعی حکومت) از کوچی به انسان باید ها و نباید را از طریق مکانیزم های خاصی جا گذاری می کنند. مانند تنبیه و تشویق و در واقع انسان عبد همواره در حال اجرای فرامین معبود خود است و آنچه را که به او گفته می شود تجربه می کند و نه اینکه خود را و اندیشه های خود را که محصول ذهن او هستند را تجربه کند. این باعث می شود در درجه اول از نظر ذهنی و روانی, نقص و خطاهای خود را نشناسد و رشد نکند و در درجه دوم اعتماد ی که متکی به خودش باشد (اعتماد به نفس) و نه متکی به شی خارجی (مستبد) در او شکل نگیرد. دوای دردش هم آزادی است.

    مستبد از آزادی می ترسد چون به عبدش بخاطر ماهیت زیست انگلی اش نیازمند است. و عبد هم از آزادی می ترسد چرا که بدون معبود , هویتی برای خود قایل نیست و خود را معلق می پندارد.

  14. majnown Says:

    دوست نازنین ! مجنون فرهیخته ! خوشحالم که کامنتی از شما بعد از مدتها میبینم ! همانطور که خود اذعان کردم آگاهی رو خمیر مایه و شرط لازم برای داشتن اعتماد به نفس دونستم اما از چیزهای دیگه چون وراثت و محیط با ثبات غافل نگشتم . بعدش این که نهراسیدن میشود جسارت و این با شجاعت متفاوت است ! اولی به اعتماد به نفس کاذب منتهی میشه و دومی به نوع واقعی ! اون چیزی که باعث شده این دوستمون رو به حقوق خودش برسونه اتفاقا نوع دوم بوده ! یعنی یه شجاعت اخلاقی در بیان حقیقت ( البته حقیقت به زعم این دوست نازنین ) …

    —————————————————

    خیلی ممنون. من فکر نمی کنم اعتماد به نفس موروثی باشه, اکتسابی می دونم. شرایط محیطی هم اثر بسیاری داره. تا حدی در مورد جسارت و شجاعت موافقم. ولی نکته اینجاست که اگر هراس درونی نباشه , نه به شجاعت احتیاج است و نه به جسارت. یعنی این دو بی معنی می شوند.

    به نظر من هم اعتماد به نفس کاذب اعتماد به نفسیه که متکی به چیزی خارج از خود باشه , خدا دین ملیت نژاد تاریخ …

  15. majnown Says:

    آقا یا خانم غریبه منظور شما از آگاهی , خود آگاهی نیست؟

  16. یک غریبه Says:

    مجنون نازنین هر کدام از سوالات یا مباحثت جای بحث داره به اندازه یک کتاب 🙂 … اگه تو فضای دنباله باشی قول میدم این بحث رو با تو تا یک جایی برسونمش … بله … منظورم خود آگاهی بود ! البته میدونم همین هم جای بحث داره به خصوص که فرد موشکافی مثل شما روبروی من قرار بگیره … ارادت

  17. AmirH.Me Says:

    بخش زیادی از اعتماد به نفس اکتسابی هست ، و هر چیز اکتسابی میتواند گرفته شود ،امید وارم اعتماد به نفس قابل تحسین شما با اعمال خشونت و قضاوت های نا عادلانه کاسته نشود ..
    در انتها سری به وبلاگ من بزنید در صورتی که نوشته ارزش پیوند دارد این لطف را بفرمائید
    mehdipoor.wordpress.com

    موفق باشدید

  18. human being Says:

    عااااالیییییییی…

    کامنت های جالبی هم برانگیخته این نوشته ی پرمحتوی( یامحتوا؟)

    اون روانشناسی قدیم بود که شخصیت را با دو ضلغ محیط و وراثت تعریف می کرد… حالا یه ضلع سوم هم هست که شعور و آگاهی فرد است..

    البته این پست بیشتر به روانشناسی دیکتاتور ها می پرداخت… و چه زیبا…

  19. آناهیتا Says:

    salam man shadidan ehtiaj be komak daram khahesh mikonam komakam konid,man 7 sale ba ye aghai dost hastam ishon to in hame sal az man to rabetamon khiyanati nadid vali man ghablaz ishon namzad dashtam va in agha be khatere rabetei ke ba namzadam dashtam narahate taze 3mahe be ejbare man dare be ezdevaj masalan fekr mikone!che fekr kardani hamash darhale tahghire mane hata be man mige to chablosi donbale pole mani darsorati ke aslan poldar nist man hamishe salgarde tavalodesh tala behesh hedie dadam agar on ye bar sham mano mehmon mikone man 2bar talafi mikonam man pas chejori donbale polesham darsorati ke hata ye baram azash pol hata be gharz nagereftam be man mige khoshgel nisti darsorati ke man be in ghazie kamelan agaham ke dorogh mige man ziba hastam ino hame migan va khodamaam aslan shaki nadaram.be man begid ba in mojode nasepas va ravani bayad che konam?

  20. آناهیتا Says:

    agar emkan dare az tarighe email rahnamai konid
    perances_ana20@yahoo.com

برای یک غریبه پاسخی بگذارید لغو پاسخ